پس هستم ، نفس میکشم
هنوز هم کمی ...
آری احساس میکنم که کمی آدمم !!!
زندگی دارم
عاشقم
یک جایی...
تمام رویاهایش لبخند توست
احساس میکنه که زندگی واقعا باارزشه...
بس هروقت احساس تنهایی کردی
این حقیقت رو بیاد داشته باش که
یک نفر...
یک جایی...
در حال فکرکردن به توست
چه زیباست بخاطر تو زیستن
وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛
وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛
و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،
مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،
زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،
وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛
برای تو می تپد
دوست دارم تا اخرین باقیمانده ی جانم تو را عاشق کنم
زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده
زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده
زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته
نفس کشیدن من تنها با یاد اوری زنده بودن تو امکان پذیر است
همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تو را میبینم برایم کافی است و قانع
کننده است که زندگی زیباست
اگر روزی از دیار من سفر کنی با چشمانی نابینا شده از گریستن در نبودت جای
قدمهایت را بر روی سنگفرش خیابان گل باران میکنم
زندگی رهگذر تجربه هاست
تکه ابری است به پهنای غروب
آسمانی است به زیبایی مه
زندگانی چون گل نسترن است
باید از چشمه جان آبش داد
زندگی مال ماست
خوب و بد بودن آن
عملی از من و ماست
پس بیا تا بفشانیم همه بذر خوبی و صفا
و بگوییم به دوست
معنی عشق و حقیقت چه نکوست.......
میخواهم عوض شوم!! چرا باید دلتنگ آغوشت باشم؟؟ میخواهم تو دلتنگ آغوشم باشی!! میخواهم آن سیب قرمز بالای
درخت باشم... در دورترین نقطه... دقت کن! رسیدن به من آسان نیست. اگر همتش را
نداری آسیبی به درخت نزن... به همان سیب های کرم خورده پای درخت
قانع باش...