دروغه اونارو دزدیدو فرار کرد از همون موقع به بعد . ..
((( حقیقت زشت و عریان است ولی دروغ در لباس حقیقت زیباست ))))
متاسفانه
زندگی فلسفه ای بیش نبود
که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود
و محبت، افسوس.
من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود
و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم
و تو آن عصیانگر،
که نماد همه خوبان شده بود!!
و سخن از غم یاران می گفت
واپسین لحظه دیدار عجیب
خود نصیحت گوی، من دیوانه شدی
و سخن از رفتن،
سخن از بی مهری!!
تو که خود می گفتی
خسته از هرچه نصیحت شده ای.
اعصابمون خورده !!!
میخوایم پاچه یکی رو بگیریم پس سگ درونمون زندس
صبحونه یه عسـل کامل میخوریم
خــرس درونمون هم زندس…
میریم اتاق یادمون میره چی میخواستیم
اسکل درونمون هم زندس…
مگسو رو هوا میزنیم
قــــورباغه درونمون هم زندس…
چمـــــــن میبینم میکنیمش
بز درونمون هم زندس…
طرف میره هنوز عاشقش میمونیم
خــــــر درونمونم زندس…
کلاً باغ وحشی داریم به تنهــــــــــایی !
نازنینم
به انتظارت خواهم ماند زیرا قلب من با هر تپش خود آهنگ
خاطرات گذشته را می نوازد
قلبی که در آن خاطره ها و خوشی ها تا ابد مدفون است
حتی اگر بدانم روزی جسم تو به سوی من باز نمی گردد
باز هم به انتظارت می نشینم
شاید روزی صدای پایی را بشنوم
که از آن تو باشد
پس بگذار صادقانه بگویم
کوچکترین غصه ی تو
بزرگترین غم من است