شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری
شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری
گمان می کردم عشق
پرنده ای رها
در گندمزاری زرد است
که بر فراز آسمان پرواز می کند
و برای خوشه های گندم
اواز می خواند،
اما عشق
پرنده ای سپید بود
پشت پنجره ای بسته
که هر شب خاطرات گندمزار را
برای دیوارها
با بغض می خواند...!!
masoud
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1398 ساعت 10:07