به
تو دستمیسایم و جهان را درمییابم،
به تو میاندیشم
و زمان را لمسمیکنم
معلق و بیانتها
عریان.
میوزم،
میبارم، میتابم.
آسمانام
ستارهگان و زمین،
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش.
از
تو عبورمیکنم
چنان که تُندری از شب.ــ
و فرومیریزم
یه کم مبهمه..ولی قشنگه..باید چندبار بخونمش..!
حس فهمیدن شعرم هم ضعیف شده!!
روح درونی خود را زیبا کنید تا شخصیت درونی و بیرونی شما یکی شود.
(سقراط)
*************************
سلام گلم
آپـــــــــم
سلام خسته نباشید.
عالیییییییییییییی
آپم