به اندازهء تمام غروبها می گیرد چشمهایم را فراموش می کنم اما دریغ که گریه ی دستانم نیز مرا به تو نمی رساند من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست از دل هر کوه کوره راهی می گذرد و هر اقیانوس به ساحلی می رسد و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد از چهل فصل دست کم یکی که بهار است
آسمون شب
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 ساعت 19:25
سلام مسعود جان خوبی؟ ممنون که به فکرمی می دونی غمگین نیستم ولی نمی دونم چرا نمی تونم تو وب مطلب شاد بذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ تصویر بی نهایت زیبایی بود متن هم خیلی خیلی خوشگل بود شاد باشی بهم سر بزن یادت نره
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست....
خیلی قشنگ بووود...
ممنوون..
منم آپم بیا و نظرتو بگووو...
سلام آقا مسعود
بیا وبم کارت دارم
سلام مسعود جان خوبی؟
ممنون که به فکرمی
می دونی غمگین نیستم ولی نمی دونم چرا نمی تونم تو وب مطلب شاد بذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
تصویر بی نهایت زیبایی بود
متن هم خیلی خیلی خوشگل بود
شاد باشی
بهم سر بزن یادت نره
سلام آقا مسعود
ممنونم بابت لطفتون و همه ی حرفای خوب و امیدوارکننده ای که زدید .
انشاله شما هم همیشه موفق و سربلند باشید .
سلام مسعود جان.
خوبی تو ؟
داری عاشق میشی یا شدی و ما خبر نداریم کلک ؟
زیبا بود نوشته هات .
همیشه عاشق باشی عمو.
<a href="http://www.siahkhan.blogfa.com"><img src="http://www.img4up.com/up2/89014380193628233994.jpg " alt=گلبوته های کربالstyle="border: 0;" /></a>
این لوگوی منه اگه دوس داشتی بذار توی تنظیمات وبلاگت و اگه لوگو داری بده بذارم تو وبلاگم .
سلام مسعود عزیز...چرا با ما سر نمیزنی بیوفا؟...منتظرما......
سلام مسعودجان آپیدم بدو بیا که اگه نیای ضرر کردی...